در مورد کرایون و کتاب اول کرایون
کتاب اول کرایون (کریون kryon) در ایران ترجمه شده و با عنوان «پایان عمر» در اینترنت برای دانلود موجود است و می توانید با جستجو در اینترنت دانلود نمایید (از چنلهای کرایون تا کنون 12 کتاب نوشته شده که کتاب اول توسط مترجم مجربی به فارسی ترجمه شده). در مورد این کتاب و به طور کلی کرایون چند مورد را باید ذکر کرد.
1. در مورد خود کرایون و شخص چنل کننده (مدیوم) در کتاب اول توضیحات کافی داده شده که میتوانید به آن مراجعه کنید. کرایون نام فرشته ای (آنچه ما فرشته میخوانیم در واقع انرژی هستند و تعداد ندارند و جدا هم نیستند، درک این در حالت سه بعدی برای ما ممکن نیست) است که حدود 25 سال قبل شروع به دادن اطلاعاتی به شخصی به نام لی کاول کرد.
2. دلیل آمدن کرایون و فرستادن این پیامها در کتاب اول در ترجمه فارسی حذف شده. دلیلش هم مشخص است چون بحث زندگی مجدد (تجسم دوباره) (یعنی پس از مرگ به صورت انسانی دیگر دوباره به زمین آمدن- و نه به صورت حیوان یا …) و بحث کارما در تعالیم اسلام نیست (در یهود و مسیحیت هم نیست) و طبیعی بود که با گنجاندن آنها از چاپ کتاب جلوگیری میشد.
آنچه در ادامه می آید قسمتهایی از کتاب است که در ترجمه فارسی حذف شده. تمام مطالب متعلق به کتابِ اصلی در زبان انگلیسی است و نوشته های مترجم در پرانتز قرار داده شده است.
نکته مهم: این اولین کتاب کرایون است. خود کرایون چند سال بعد گفت که انرژی جهان نسبت به زمان نوشتن این کتاب تغییر کرده و کل مطالب مربوط به شروع روشن بینی و اینکه باید چه کرد را به صورتی متناسب با انرژی نوین با عنوان «دفترچه راهنمای روشن بینی» در پنج درس بیان کرده است. این پنج درس ترجمه شده و با عنوان دفترچه راهنمای روشن بینی در وبلاگ قرار داده میشود. با این حال خواندن کتاب اول و مطالب زیر در درک آن درسها هم به شما کمک میکند.
چرا من (کرایون) اینجا هستم
قبل از دلیل بودنم در اینجا، روش انجام یا وقوع چیزها برای شما را شرح میدهم. آنوقت میتوانید در مورد خدمات من و دلیل بودنم در اینجا بدانید.
خیلی از کسانیکه اکنون این مطالب را میخوانند، به امید کسب نورهای باارزش هستند، شاید چیزی والا، چیزیکه از تمایلی درون روح شما به دانستن حقایق چیزها بر می خیزد. متوجه شده اید که در زندگی چیزی فراتر از همه آنچه می بینید است، اما چیزی در موردش نمیدانستید. شما تغییر تدریجی هوشیاری را تجربه میکنید که آنرا بُرده اید و مناسب این زمان است.
چیزها شروع به تغییر کرده اند و من برای همین اینجا هستم. زمین کهن، زمین میانی و زمین نوین به 3 سطح از دانش بشری حکایت دارند، که از زمانش شروع موجودات روی زمین به دانستن اطلاق میشود. اکنون داریم به سطح چهارم میرویم، که پتانسیلهای بسیار زیادی دارد و البته آخرین سطح است.
دلیلی برای بودن شما در زمین هست. شما در فرآیند یادگیری درسی هستید برای افزایش ارتعاش کل. این دلیل عمومی است و چیزی است که اکنون نمیشود به طور دقیق برای شما توضیح داد. شما ابزار تغییر چیزی هستید که بسیار بزرگ و پیچیده است. از شما میخواهم اینرا بپذیرید. (در چنل ها بارها در ایم مورد که ما در زمین چه می کنیم صحبت کرده، اما این را هم گفته که دلیلِ اصلی را فعلاً قادر به درک کردنش نیستید).
این چالش متشکل از شروع بدون نور و بعد کار تدریجی از طریق تجسم ها (به دنیا آمدنهای متوالی) و درسهای بسیار است، تا به وضعیت روشن بینی کامل رسید. اکنون شما در مسیر درست هستید و به سرعت در حال نزدیک شدن به انتهای این دور کامل می باشید. یک بار دیگر فعالیتهای شما در این فرآیند، انرژی واقعی را برای بقیه ما ایجاد میکند. (تاریخ وجود انسان در کره زمین در چنل ها به طور کامل توضیح داده شده است. از زمانی که پلیادین ها تخم دی ان ای را در انسان کاشتند تا امروز).
چیزی که بیشتر اهمیت دارد این است که انسان درسهای زیادی را در زندگی میگذراند تا انرژی لازم برای ایجاد ارتعاش هوشیاری ایجاد کرده و به بالاترین سطح ممکن برسد. در طول این مدت به شما معلم های زیادی داده شد (پیامبران و گوروها و عرفا و شمن ها و …) (کرایون همه این ها را مستر مینامد که همان معنی استاد و معلم را میدهد).
وقتی میخواهید تجسم پیدا کرده و به زمین بیایید، درسهایی را برای خود برنامه ریزی میکنید که اغلب متعلق به آخرین تجسم پذیری است (مربوط به آخرین باری که به عنوان انسان آمده بودید). این همان چیزی است که من کارما مینامم. این یک قرار داد است، یا برنامه ای در مورد آنچه باید یاد بگیرید و تجربه کنید تا تجسم پذیری بعدی شروع شود. گاهی شخصی برای مدت کوتاهی میاید، مثلاً در بچگی یا به علت تصادف یا مریضی میمیرد. شاید این بی رحمانه به نظر برسد اما برای کل (همه) مناسب است. او دوباره به زمین میآید، و اغلب هم سریع. (این که چگونه ممکن است آن مردن های سریع برای کل بشر خوب باشد را در داستان سالی کوچولو -والبته موارد دیگر- گفته که داستان سالی کوچولو در وبلاگ است.) (نکته دیگر این که همه به یک اندازه در زمین نبوده اند. با افزایش جمعیت بشر خیلی ها بار اولشان است. بعضی هم خیلی آمده اند و رفته اند که به این ها روح کهن می گویند).
البته به این معنی نیست که همه چیز از پیش تعیین شده. اینچینین نیست.
تمام تجسم پذیری ها مانند لایه هایی با هدف کلی پاک کردن کارما هستند و درهای عمل متعددی در حین دوره این چرخه (قرارداد) داده میشود. کارما را می توان پاک کرد یا نه. اگر پاک نشد از طریق تجسم پذیری دیگری یک فرصت دیگر داده میشود. بازکردن یا نکردن هر کدام از درهای داده شده که ناشی از قرارداد است بستگی به شخص دارد. شما به عنوان یک گروه جهانی، درهای صحیح زیادی گذشته اید.
نیروی جدیدعظیم
همه شما دقت کنید: امسال شروع چرخه است، همه شما این قدرت را دارید که به ایمپلنت خنثی (ایمپلنت و ایمپرینت تعریف شده اند) برسید. چیزی که قبلاً برای هیچ انسانی ممکن نبود، به غیر از آنهایی که بدون ایمپلنت یا ایمپرینت می آمدند (مانند عیسی مسیح). این تاثیر عظیمی بر زندگی شخصی و کارشان دارد. اول باید بدانید معنی این چیست و چگونه میتوان آنرا داشت و نگه داشت. سپس باید بدانید که چه تاثیری بر کار ما خواهد داشت.
بگذارید واضح تر بگویم. شما در اثر اعمال جمعی خود به چیزی نوین رسیده اید. آمدن من و تغییر شبکه زمین باعث عملکرد و کارآیی آن میشود. دلیلی برای ترس و نگرانی نیست. افرادی که با جهان به هر روشی در هماهنگی بوده اند، میدانند که این زمانی است که به وسیله فرهنگ های بسیاری و با اسمهای مختلفی پیش بینی شده بود، و اکنون فرا رسیده است. آمدن من در پایان زمان مرحله ای قبل از تغییرات مهم و اخبار خوب برای افراد متوازن است. دوست دارید چگونه از کارمایی خلاص شوید که در سراسر زندگیتان وجود داشته؟ آیا از علامت ستاره ای (همان که میگویند طالع) خود خسته شده اید؟ آیا از اینکه یک درس دیگری را در زندگی تجربه کنید میترسید؟
شما با کارما مشکلات سلامتی، ترسهای بدون توضیح، نگرانی در مورد پول، مشکلات روابطی خود با دیگر انسانها و مشکلات حرفه ای دارید. آیا دوست دارید از کارما خلاص شوید؟ همانطور که گفتم یک دوگانگی وجود دارد، دوگانگی ای که خوب و بد است، بسته به راه فردی شما. آزاد بودن یعنی چه؟
تمام بیماریها، ناکارآمدیها و عدم توازن انسانی در ارتباط مستقیم با کارما هستند. اگر ایمپرینت کارمایی نداشته باشد، مشکلات سلامتی هم نخواهید داشت. یکی از دلایل اینکه افراد معروف تاریخی در گذشته زندگی طولاتی داشتن این است که هیچ ایمپرینت کارامایی نداشتند. بسیاریشان برای بار اول میآمدند، بدون کارما. اکنون تعداد کمی از آنها وجود دارد.
از طریق انرژی نوین عشق است که شما با کسب این قدرت نوین میتوانید واقعاً از کارماهای خود پرش کرده و مستقیم به حالت خنثی برسید. این خنثی بودن، که اجتناب از فرآیند دوگانگی را به همراه دارد، نیاز به یادگیری درسها را از بین میبرد.
شما اکنون این فرصت و توانایی را دارید که از درسها بپرید و به حدی برسید که دیگر درسی برای آموختن ندارید و کار شما در این دنیا تمام شده باشد. همه تغییراتی که در اثر این حالت بوجود میآیند مثبت هستند، اما مانند هر تغییری نیاز به دوره تطبیق دارد. بعد از این دوره تطبیق دوباره خودت هستی. اما دیگر علامتی از گذشته نیست. این نیاز به تو دارد که تحمل، درک و عشق داشته باشی.
شخصیت توهمانطور میماند. بعضی از قسمتهای زندگی هم میمانند. و شما زندگی طولانی تری هم خواهید داشت. کهولت و مریضی هم به تو نخواهد چسبید. گاهی استعدادهای متفاوتی هم خواهید داشت (با یک حالت خنثی همه استعدادها ممکن هستند). هرجا که میروی انرژی مثبت پراکنده میکنی. آلرژی تو به غذاها و به موارد دیگر از بین میرود. نسبت به تغذیه عموم هم تغییراتی خواهی داشت.
آیا همه اینها عالی نیستند؟ شاید اینرا باور نداری. اما تمام کلمات این صفحه برای تو هستند. تو این کلمات را ازروی شانس نمیخوانی. و حالا تو اختیار این را داری که مطابق این عمل کنی یا فراموشش کنی. وقتی غذایی را میخوری و بعد متوجه میشوی که این غذا با چیزی بد درست شده فکرت نسبت به آن غذا تغییر میکند. میتوانی به خوردن آن ادامه داده و از آن لذت ببری. اما دانش تو به حقیقتِ آن غذا هرگز ترا ترک نخواهد کرد.
چرا اینها را نخواهی؟
داشتن یک حالت خنثی تغییراتی میآورد که قبلاً هرگز تجربه نشده. اغواهایی که همیشه بوده و اینکه چیزها تغییر میکنند به نظر مشکل است. دوره تطبیق پس از درخواست هم شاید چندان جالب نباشد.
1. از اوان تولد شما به روش خاصی عمل میکنید، سخنان، تمایلات، اعمال و دفاع های شما همه توسط کارما شکل گرفته. کسی که عصبانی می شود در شما عصبانیت ایجاد می کند. اینها کارمایی هستند. چرا بعضی همیشه عصبانیند و دیگران همیشه با آرامش؟ اینها توسط کارما کنترل میشود. اغلب کارما اینها را برنامه ریزی میکند تا خردمند شوید، و با کنار گذاشتن ترس به آرامش برسید و … .
پاک کردن کارما شخصیت شما را تغییر داده و بهتر میکند. اما باعث میشود با دیگران متفاوت شوید. عصبانیت دیگران در شما عکس العمل عصبانی ایجاد نمیکند. شما به آرامش میرسید، اما اگر زندگی شما پر از شدت و ناراحتی بوده به نظر خسته کننده خواهد آمد
2. وسوسه ای که بیش از هر زمان خواهد بود: اینکه بدون دردی ترک کنید. میتوانی خیلی ساده ناپدید شده و بروی. چرا نه؟ تومیتوانی اینرا بخواهی. چرا بمانی و کار کنی در حالیکه میتوانی این کار را نکنی؟ جواب واضح است. وارد قراردادی میشوی که بدون ایمپرینت بمانی و از قدرت خود برای تغییر زمین استفاده کنی. البته این اجازه تو که ترک کنی هیچ انرژی منفی برای تو نخواهد داشت و کاملا قابل پذیرش است و شایسته ارزشگذاری.
فارغ التحصیلی شکوهمند است. تو میتوانی بمانی و فارغ التحصیل شوی و ما این فرآیند را قبلاً دیده ایم. با تمام اینها آیا تو واقعاً میتوانی بمانی و کار را انجام دهی؟ قبل از تصمیم برای ایمپلت خنثی به این فکر کن. کمک بگیر. اما این وسوسه خیلی قوی خواهد بود. هر روز تکرار میشود.
3. گروه کارمایی که دیگر مال تو نخواهم بود. این دردناک ترینش برای همه شماست. خیلی از دوستانت یا حتی شریک زندگیت شاید ترکت کنند. برای آنها توتغییر کرده ای و چیز دیگری شده ای. این برای ذهن انسانی منفی و دردناک است. عشق الهی کامل است و در این زمینه همه چیز را کامل میبیند، همانگونه که مرگ کامل و مناسب است. شما ارتباط انسانی را از دست میدهید. این بخشی از دوره تطبیق است. آیا میتوانی اگر لازم باشد تنها بمانی؟ شاید نتوانی همسری را پیدا کنی که همین تعهدات را داشته باشد. همه اینها را در نظر بگیرید.
4. اگو بزرگترین دشمن تو است. حتی مسیح هم با اگو مشکل داشت و با افرادی که روشن بین نبودند ناشکیبا بود. من صحبت از اهمیتی میکنم که ذهن بیولوژیکی برای خودش تصور میکند. اگو وقتی است که چیزهای دیگر در اطرافت را کم اهمیت میدانی. در این سوی پرده چنین چیزی نیست. اگوی انسان حس قدرتی است و مثل مواد مخدر برای ذهن انسان.
اگو تبدیل به عشق میشود و تو باید متوازن بمانی.
5. در مکانهای عمومی تو گاهی نیاز داشتی که ارتعاش خود را پایین آورده و با دیگران همراه شوی بعد از آن دوباره ارتعاش خود را بالا ببری. اما دیگر نیاز به این کار نیست. به مسیح فکر کن که چگونه با جمعیت روبرو میشد. انها را لمس میکرد، درمان میکرد و با آنها حرف میزد. به کاری که او با افراد غیر روشن بین میکرد و به آنها نیرو میداد فکر کن. همیشه به روشی تهاجمی عمل میکرد. به آنها نیرو میداد نه اینکه ارتعاش خود را کم کند. ابته این به معنی این نیست که تبلیغ بکنی. این فقط در رابطه با قدرت آنها و ایجاد توازن در عین احترام به آنها است.
وقتی کسی را لمس میکنی، چون ارتباط جریانی مثبت یا منفی با قدرت آنها نداری آنها وارد تو میشوند. تونباید بترسی که یک ارتعاش پایین در ارتعاش تو مداخله کند. تو دیگر به افزایش دهنده انرژی ارتعاشی خود نیاز نداری، اگرچه شاید آنها را برای کسانی که برای دیدن یا زندگی با تو میآیند نیاز داشته باشد. تو با ژنراتور نیروی مثبت و تاثیر گذاری شدن، چیزی نمیتواند وارد قدرتت شود. این همان منبع عشقی است که قبلاً گفتیم و قطعی و کامل است. حتی افرادی از شما که ایمپرینت خود را تغییر نمیدهند هم میتوانند به این حالت برسند.
6. وضعیت تطبیق نوین در ارتباط با پیدوندهای روانی نسبت به گذشته سخت تر خواهد بود. شما گذشته ترسناک را به یاد میاورید. کسیرا که به علت مرگ از دست داده اید. کسی چیزی را از گذشته به یاد شما میآورد. این رویکردها منفی بوده روشن نیستند. و برای این به شما یادآوری میشوند که شما از این فرآیند رشد کرده و به توازن برسید. وقتی به توازن رسیدید مفهوم حال را بهتر درک میکنید. و آنموقع اتفاقات گذشته برایتان حالت خنثی خواند داشت. دیگر آن عضو درگذشته در روح شما نخواهد بود. بلکه آنها در حال و در گروه کارمایی هستند. این باعث میشود از حال استفاده کنید.
تفکرات مربوط به سفر در گذشته یک اعتیاد به همراه انرژی های منفی هستند. این خاطرات انسان را به حالت غصه، افسردگی و … میبرند. باعث عصبانیت هم میشوند.
لذت تنها حس مناسب است. خودت باش و نه انعکاس گذشته.
7. سرانجام، این حس جدید و شدید که شما ارتعاش نوین عشق هستید. این شاید از نظر مسئولیت پذیری کمی سنگین باشد. این همان احساسی نیست که شاید تاکنون در مورد عشق داشته اید بلکه همان عشقی است که در مسیح بود. یک عشق خردمند که فرد را به عنوان یک گروه میبیند. چنین شخصی همه چیز را، مرگ و زندگی و … ، را در عشق الهی میبیند. شما خود را به عنوان یک موجود بالغ حس میکنید.
دوره تطبیق و کمک
برای این حرکت شما به کمک نیاز دارید و این کارِِ ما است.
من در مورد ایمپلنت صحبت کردم. ایمپلنتها در اصل برای محدودیت روح ایجاد شده اند. مسیح بدون ایمپلنت بود. چون به عنوان یک معلم آمده بود، او اینرا میدانست و تنها مشکلاتی که داشت بیولوژیکی بودند.
ایمپلنتها با تولد به شما داده میشوند و وقنتیکه اغلب شخص به حدی از رشد رسید ایمپلنتهای جدید به دست میارود. شما قدرتی برای تغییر ایمپلنت ندارید. فقط میتوانید آنرا جایگزین کنید.
حالا وقتی شما به این حالت فارغ التحصیلی میرسید باید ایمپلنتی نوین داشته باشید تا تمام کارمای شما را حذف کند. احتمالاً شما از راهنماهای خود آگاهید. بعضی آنها را فرشته مینامند.
شما خیلی شبیه یک ورزشکار در حال تمرین هستید. که تمام اطرافان گروه های پشتیبان با وظایف مختلف هستند. نزدیکترینش به شما راهنماهای(که همان است که در اسلام موکل گفته میشوند) شما هستند. آنها شما را قضاوت نمیکنند بلکه خدمتگذار و کمک معنوی هستند.
با این تغییر شما یک یا دو راهنما (البته راهنماها فرشته هستند و تعداد ندراند، مثلاً نمیشود گفت یک یا دو فرشته. گفتن عدد از سوی کرایون برای این است که انسان سه بعدی بتواند درک کند) را ازدست میدهید و راهنمای دیگری به دست میاورید. این تغییر همراه با تطبیق ایمپلنت خواهد بود. و در شما حساسیت ایجاد میکند. اینرا در دیگر سیاره ها تاریکی مینامیدند. دوره ای حدود 90 روز خواهد بود که به شما راهنمایی نخواهد شد. شما حس میکنید بهترین دوست یا تنها فرزندتان را از دست داده اید. شما ارتباط مستقیم به سول(روح) خود از دست میدهید. روحی که از هر دو طرف پرده آگاه است ولی به علت ایمپلنتها در زمین دخالت مستقیم نمیکند.
وقتی راهنماها میروند تو ارتباطت را با روح خودت از دست میدهی.
آنوقت یک حس تهی بودن عظیم دست میدهد. آن راهنماها تنها ارتباط تو با انرژی خالص عشق هستند که در روح خودت هست. وقتی آنها میروند تو میخواهی این فرآیند را پایان دهی. مدیتیشن دیگر ترا تسکین نمیدهد، نمیتوانی تمرکز کنی، و دعای تو به نظر میرسد به جایی نمیرسد. مسیح بر صلیب همین حالت را تجربه کرد. اما بدان در عشق همه چیز سرجای خودش است. آن کمکی به مسیح بود، اما در آنزمان برای اولین بار از زمان تولدش کاملاً تنها بود، این برای شما هم بسیار ناخوشایند خواهد بود. شما درد مرگ خود را حس خواهید کرد. رفتن به تاریکی بدون هیچ امیدی.
اما موقتی است و تو از آن عبور میکنی. در این زمان حق ترک کردن نداری. برای هر کدامتان متفاوت خواهد بود. در اینزمان بر روی وظایف زمینی خودت تمرکز کن، بر روی کارت یا هر چیزی که لذت میبری. این روشی برای تفریح روحت است ودر دروه تطبیق به خوبی عمل میکند
باید تاکید کنم که در این زمان ایمان خود را حفظ کن. اگر تو تغییر کنی بدون دوستانت تغییر میکنی. بدون یک شریک، کسی با تو تماس نمیگیرد. بعدش چه میشود؟ جواب ساده است: تو همه آنچه میشوی که قبلاً نبودی. تو معبد خودت را میسازی، یعنی اینکه از لحاظ معنوی، بدنی وذهنی خودبسنده خواهی بود. دیگر مشکلی با سلامتی نخواهی داشت وتنها هم نخواهی بود. از اینکه حس تنهایی بکنی شاد میشوی.
اگر موفق نشوم چه؟
آنهایی که در جهان هستند و این چیزها را برنامه ریزی میکنند حس اینرا دارند که خیلی از شما موفق نمیشوید، حتی پس از دریافت قدرت وضعیت فارغ التحصیلی. اولین باری نیست که یک سیاره وارد این وضعیت میشود (کرایون در چنلهای دیگر میگوید که به غیر از زمین سیاره های زیادی دارای انسان بوده و این ماجرای صعود را طی کرده اند، به تدریج آن چنلهای کرایون هم ترجمه خواهند شد. مترجم). خیلی ها پس از دریافت این قدرت ترک کرده و میروند. دو دلیل برای این وجود دارد:
1. برای اینکه اینرا میخواهند، که به جای ماندن و کمک کردن ترک کرده وبروند،
2. به علت اینکه به خاطر مشکلات اگو و دیگر مسایل بیولوژیکی نمیتوانند متوازن بمانند. در مورد عدم توازن دواطلبانه نیست، یعنی اگر شخص نامتوازن باشد حذف میشود (مورد اول داوطلبانه است، میتوانی خودت ادامه ندهی. ولی این مورد اگر نامتوازن باشی خود به خود حذف شده ای. مترجم).
قبلاً هم گفتم که هیچ مشکل منفی در ترک زمین بدون فارغ التحصیلی و به هر دلیلی نیست. حتی اگر نمیتوانی بمانی و کمک کنی، و به علت عدم توازن کنار گذاشته شوی، هیچ چیز منفی ایجاد نخواهی کرد. شاید این منصفانه به نظر نرسد، اما همانطور که مسیح در حکایت پسر ولخرج گفت او هم به اندازه آن پسر خوب از پدرش سهم گرفت (در چنلهای دیگری که به تدریج ترجمه میشوند هم میگوید که در واقع بهشت و جهنمی وجود ندارد). این عشق الهی است. شاید اکنون باید یک بار دیگر و با تفکری نوین کلمات مسیح را بخوانید.
اکنون راه شما کدام است؟
خیلی از شما این مسیر را نمیخواهید و فکر میکنید زمان مناسبی نیست. به هیچ وجه احساس گناه نکنید. صلاحدید شخصی در این امر بسیار مهم است. پس اگر این راه را انتخاب نکنید هیچ ایرادی بر شما نیست، انتخاب این راه باید با صوابدید معنوی و در زمان مناسب خودش باشد.
باید از لحاظ ذهنی خود را آماده کنید که از وضعیت حاضرتان رها شوید. چیزها برای شما تغییر میکنند و باید اینرا بپذیری. خیلی ها شغل یا حرفه خود را از دست میدهند. شغلی که برای آنها غذا و خانه میآورد.
و اگر این راه را انتخاب کردید پس راحت با جهان صحبت کن. بیشتر قسمت شما در ارتباط با این سمت پرده است. برای بعضی یک بار گفتن کافی است و بعضی باید هر روز تکرار کنند. حداقل یک ماه بگویید.
زمان تغییر و مشکلات مسیر برای هر یک از شما متفاوت است. یک معلم میتواند آنرا به سرعت و ناراحتی کم بگیرد، و دیگری شاید با زمان و سختی بیشتری.
شاید برای بعضی با تاخیر همراه شود و نه در 1992 بلکه در 1995 انجام شود. (تمام این قسمت زمان متعلق به آن سال است که ارتعاش زمین آماده نبود. اکنون در 2015 انرژی آماده و مهیا است)
از کجا بدانم آنرا گرفته ام؟
منتظر اولین رویای زنده باشد، که همراه با احساسات غصه و غم خواهد بود. در ادامه این یک حس افسردگی عمیق میآید. بقیه همانطور که گفتیم 90 روز طول میکشد. پس از آن منتظر تغییر زندگیت باش.
قسمتی از ایمپلنت ترس از تغییر و خواست ثابت ماندن است.
آرزو میکنم شما باور کنید این تغییرات خوب هستند. یک بار دیگر همه چیز آنجور که به نظر میرسد نیست. به این حقیقت اعتماد کن که ترتیبات من برای تو خوب هستند. آرام باش و در طی این دوران آرام بمان.
امرزو تو حقیقت را خواندی. یک روز اینها چنان میدرخشند که توتعجب میکنی چرا اصلاً به آنها شک کردی.
من کرایون هستم از خدمات مغناطیسی. به همه شما عاشقانه مهر ورزیده میشود.
خلاصه نویسنده (لی کارول) (بقیه مطالب تا اول قسمت سوال و جواب از کرایون نیست و نوشته لی کارول است)
در اینجا بعضی افکار و شاهدات را ارایه میدهم. اتفاقاتی که وقتی میافتند که شما تقاضای ایمپلنت خنثی بکنید. من اینرا دست اول دیده ایم، بهترین و بدترین حالتها را.
به نظر می آید:
1. تغییر به تدریج در طی زمان طولانی میآید تا وقتیکه شخص آماده دریافت اطلاعات باشد، یا
2. درهمان زمان درخواست یک ترس وخیم بوده (مانند یک مرگ یا تجربه چیزی تهدید کننده زندگی) که از شتاب روند کم کرده. همه اینها به من میگویند که کرایون بدترین حالت را شرح داده. و همچنین لحظه وقوع اتفاق به آن اندازه که به نظر میرسد سریع نیست.
در بدترین حالت من شخصی را دیدم که آماده ترک زمین بود و چیزی برای ترس یا از دست دادن نداشت، و این حالت نه افسردگی ناشی از بدشانسی یا شکست عشقی بود، بلکه ناشی از این بود که هیچ چیزی برایش جذابیت نداشت. این شخص با خانواده، دوستان، شغل و علایقش تمام کرده بود. به چیزی علاقمند نمیشد. خنثای کامل بود. ناگهان او نسبت به بودنش در زمین حسی فوق العاده یافت. چنانکه گویی انسان را خدا میدید. اما عشق و تحملی نسبت به دیگران نداشت. این خلایی که در آن بود را عمیق تر کرد. من فقط توانستم به او عشق بدهد و او خودش باید این دوره را تمام میکرد. من متوجه شدم آنچنانکه کرایون گفته او به بالاترین نقطه رسیده و بعدها که دوباره او را دیدم از این دوران سخت گذشته بود و راهنماهای جدیدش را گرفته بود. باید به شما در مورد ارتباط با راهنماهایتان هشدار بدهم.
ارتباط با جهان
اگر یک چیز در مورد آن سمت پرده به شما بگویم این است که کاملاً کلمه به کلمه است. آنسوی پرده دقیقاً به کلمه به کلمه تو پاسخ میدهد و ترا قضاوت نمیکند.
باید آنچه نیاز داری را به راهنماها بگویی و به این طریق به جهان. باید آنچه به عنوان یک انسان در زمین نیاز داری را بگویی. تو به غذا و شغل برای پول در آوردن نیاز داری کرایون گفت که راهنماها بیشتر با آن سمت پرده ارتباط دارند. به آنها بگو که کار یا چه مقدار پول نیاز داری یا بخواه که ترا در جایی بگذارند که با کار کمتری پول بیشتر در بیاوری. به چگونگی انجام شدن خواسته ات فکر نکن، چون جهان را محدود میکند، چرا که کلمه به کلمه است. بگذار انها خودشان راه درست را برایت برگزینند. اینرا خلق مشترک (همکاری در خلق ) میگویند.
باید با راهنماها حرف بزنی، با صدای بلند. از همین حالا با آنها حرف بزن و آنها آنچنان سریع در سر تو کار میکنند که گویی از این جهان نیست و سر تو به حد داغ شدن میرسد باید به انها بگویی با چه سرعتی ایمپلنتهای نوین را به تو بدهند والا با سرعت کامل کار کرده و تو نمیتوانی به زندگیت برسی. شخصی چنان حس میکرد که یک کلاه خود در سرش دارد. او چنان حس شدیدی دشت که باید اتاق را ترک میکرد، چون انرژی دیگران با او تصادم کرده و او را ناراحت میکرد. اگر به راهنماهایت بگویی چگونه با تو کار کنند این اتفاقات نمیافتد.
ایمپرینت و ایمپلنت
ایمپرینت رویکردهای دایم و ویژگیهای از تولدی هستند، شامل علامت ستاره ای، درسهای کارمایی، درسهای زندگی، نوع بدن، مصونیت نسبت به بیماریها، نوع شخصیت و … .
ایمپلنت تطبیق دهندگانی که متغیرهای مثبت یا منفی را اصلاح کرده یا در طی زندگی این علایم را حذف مینند، اجازه درمان بدن را میدهند، اجازه هوشمندی بیشتر را میدهند، اجازه کسب آرامش و خرد را میدهند، و اجازه نور بیشتر یعنی حذف درسهای کارمایی. ایمپلنت خنثی به طور کامل میتواند علایم را عوض کند.
چند سوال و جواب در مورد ایمپلنت از کرایون
سوال: تقاضای ایمپلنت خنثی کردم. اما نمیدانیم پذیرفته شده یا نه. اکنون رویاهای واضح میبینم که برایم غیر معمول هستندو افسردگی عمیق تری نسبت به قبل دارم. آیا اینها مربوط به قدرت خواسته ام هستند یا راهنماهایم عوض شده اند
جواب: در زمانیکه میتوانی تغییر ایمپلنت بخواهی تغییرات شروع میشوند. بدان که خدا در همان زمان خطی تو نیست. یعنی اینکه مدتها قبل از خواسته تو ما آماده بودیم (هستیم). راهنماهای جدید تو در همان زمانی که تو خواسته خود را بیان کرده ای آمده اند.
به جلو نکاه کن و منتظر نور بیشتر باش.
سوال: من ترس عبور از مراحلی که گفته ای را دارم. من ایمپلنت را میخواهم اما از اضطراب و تاریکی میترسم. میترسم شوهرم را هم از دست بدهم. آیا من گیج شده ام؟
جواب: اگر انسان میتوانست بیشتر ترسش را بیان کند، کاری که تو کردی، درک بهتری از رویکردهای کارمایی می یافت. بدان که ترس تو آنچه نیست که به نظر میرسد. ایمپلنت اصلاً مهم نیست. آن قدم اول در خوش آمد گویی به خود برترت است، آن قسمت از تو که متظر خوش آمدگویی به تو و در نهایت یکی شدن با توست. این دید زمینی است که توباید چیزی را فدا کنی که به چیز دیگری برسی. چیز بدی با ایمپلنت اتفاق نمیافتد. بلکه تو آماده و تمیز میشوی و میتوانی آرامش درونی و خرد بیابی و البته از ترس رهایی یابی. اینرا قربانی دادن محسوب نکن. وقتی بدنت را پاک میکنی تا لباس جدیدی بگیری چه چیز دردآوری در آن است؟ اینجا هیچ مجازاتی نیستن.
تو از تنها بودن، بدون راهنما بودن و از دست دادن شریک زندگیت میترسی. بدان که ایمپلنت شروع به آشکار سازی این ترس میکند. در مورد تو شریک تو خواهد دانست که چیزی متفاوت شده و آنگاه توبرای او انسان پایدارتری خواهی بود. وقتی تو متوازن تر شوی یک رابطه بهتر ایجاد میکنی و سرانجام ترس تو که کارمایی بوده از بین میرود. فقط آن شریک های زندگی یا همسرانی که به طور خاص برای توسعه کارما بودند، در نهایت میروند. که اگر اینطور بوده بدون این فرآیند هم ترک میکردند.
سوال: ترس من این است که اگر ایمپلنت را بپذیرم برای خانواده ام دردآور خواهد بود. من دو پسر 15 و 10 ساله دارم. میدانم ارتباط کارمایی با آنها دارم و اکنون بر سر دو راهی هستم چون میخواهم آنها را از دست بدهم.
جواب: در داستان کهن ابراهیم و اسحاق به خوبی بیان شده که برای حفظ بچه ها باید بتوانی آنها را به خدا قربانی کنی. این جواب تو هم هست: این موجودات زیبا در زمان رشد تو با تو خواهند بود و تومیتوانی زیر چتر خدا به آنها آموزش دهی. در واقع این تاثیراتی بر آنها خواهد گذاشت که در قرارداد آنها ذکر شده است. به جای از دست دادنشان به آنها هدیه ای میدهی که در غیر اینصورت نمیتوانستند بگیرند. ایمپلنت خنثی تغییر خواهد کرد، که بر هر چیز اطراف تو تاثیر میگذارد. بیشترین چیزی که تغییر میکند ترس است. ترسی که در غیر اینصورت ترا از بسیاری چیزها باز میداشت. تو در این راه به توازن میرسی. آنها بعدها به یاد میآورند که رفتار تو با زندگی و دیگران چه متوازن بوده و یاد میگیرند. این قرارداد تو با فرزندانت است. به همین دلیل است که تو این کتاب را دریافت کرده ای. از تو میخواهم که آرام باشی و به خدا بگو که به قراردادت با فرزندانت اقرار میکنی، درحالیکه درخواست رفتن به سطح بعدی را میکنی. آیا عشق را در تمام اینها میبینی؟
سوال: نمیخواهم شخصی بدون احساسات باشم، آیا شخصی با ایمپلنت خنثی یک فرد منفعل است؟ و دیگربه سختی کارما پاسخ نمیدهد؟ آیا خواهم خندید؟
جواب: بدان که آن قسمت از تو که انسانی است و میخندد، شاد است و عاشق، یکی از تنها قسمتهایی است که بدون هیچ تغییری وقتی به زمین میرسی روح ترا انتقال میدهد. وقتی آرامش واقعی را از خدا میگیری. یک حالت احساسات خالی را هم میگیری. نه اینکه دیگر احساسات نخواهی داشت. بلکه میتوانی آنها را بدون گم شدن در کارما استفاده کنی. دیگر نگرانی، ترس یا عصبانیت نخواهی داشت. حالا میتوانی ناراحتیهای قدیمی تعامل کارما را به رویکردهایی خوش آیند تر و مثبت تر، لذت، عشق و حتی شوخ طبعی تبدیل کنی. به خصوص به شوخ طبعی.
سوال: من دو بچه 3 و 6 ساله دارم. میترسم با اعمال ایمپلنت آنها را از دست بدهم. و نمیدانم بین من و شوهرم هم چه اتفاقی میافتند، او همسر خوبی است، اما معنوی نیست. نمیخواهم او را از دست بدهم. باید چه کنم؟
جواب: بلافاصله خواسته دریافت ایمپلنت را بگو. چون تو و همه باید اینرا بدانند: ایمپلنت جایزه تو است. هیچ قربانی یا رنجی در این فرآیند وجود ندارد. آنهایی که از زندگی تودورند از اینکه تو از آن رها میشوی خوشحال خواهند شد، آنهایی که تو با آنها تمام کرده ای، آنهایی که اینجا هستند تا کارما را با تو تمام کنند. دوره انتقالی برای بعضی سخت است به خصوص آنهایی که عمیقاً درگیر رویکردهای کارمایی هستند. دیگرانی مانند تو که متمایل و آماده تغییرند، و ایتن حقیقت ابتدایی را وقتی ارائه میشود درک میکنند، مشکلات بزرگی درتغییر راهنماها نخواهند داشت.
در مورد بچه ها باید اینرا بدانی: تو و بچه ها قبل از آمدن به دقت یکدیگر را ازریابی کرده اید. آنها در طی آموزش با تو خواهند بود. هیچ مادری نباید برای از دست دادن بچه هایش به علت ایمپلنت بترسد. اینکه بعد از بزرگ شدن آنها چه اتفاقی میافتد داستان دیگری است، چون آنها خودشان مسئولیت دارند که در مورد روح و کارمایشان چه کند، همانطور که اکنون تو داری.
در مورد همسرت هم معنوی بودن او ربطی به اتفاقات پس از پذیرش ایمپلنت از سوی تو ندارد. او هم مانند همه در طی دوره یادگیری مورد عشق است. بودن تو با او و بچه ها که از این رابطه به وجود آمده اند در واقع قسمتی از استفاده از کارما است. اما آنچه بعد از ایمپلنت اتفاق میافتد منفی نیست. اخطارهایی که در کتاب اول بیان شد در مورد پتانسیل آنچه است که ممکن است اتفاق بیفتد، تا آنهایی که سنگین ترین کارما را دارند آماده باشند. اگر او در مورد این فرآیند تحمل پذیر باشد و به تو اجازه دهد در جستجوی شخصیات راه خودت را بروی این نشان میدهد که کارمای بین شما از نوعی نیست که او را از تو جدا کند. بلکه برای شما خیلی مناسب است، و بر اساس آنچه در زندگیهای هر دو اتفاق افتاده است، و یک رویکرد سنگین نیست. ایمپلنتی که تو را تغییر میدهد بردار (بگیر). اما او هم میتواند از این تغییر لذت ببرد، تغییری که رابطه شما را بهبود میبخشد. نیازی نیست که این قدرت جدید را به دیگران تبلیغ کنی و نباید این ایمپلنت را بپذیری تا دیگرانی که در اطرافت هستند را خطاکار بدانی چون اینرا نمیپذیرند. و توازنی که در این ایمپلنت بدست میآوری باعث میشود که دیگران را قضاوت نکنی.
نکته مهم از طرف مترجم: این اولین کتاب کرایون است. خود کرایون چند سال بعد گفت که انرژی جهان نسبت به زمان نوشتن این کتاب تغییر کرده و کل مطالب مربوط به شروع روشن بینی و اینکه باید چه کرد را به صورتی متناسب با انرژی نوین با عنوان «دفترچه راهنمای روشن بینی» در پنج درس بیان کرده است. این پنج درس ترجمه شده و با عنوان دفترچه راهنمای روشن بینی در وبلاگ قرار داده میشود.
دو مورد قابل ذکر دیگر در مورد کتاب اول:
1. عنوان کتاب که با عنوان «پایان عمر» به فارسی ترجمه شده در واقع «زمان پایان» است. اشاره به پایان عمر انسان ندارد. بلکه به دوران پایان انرژی قدیم و ورود به انرژی نوین، و پایان یافتن تمام پیش بینیهایی اشاره دارد که رفتن به سمت آرماگدون (قیامت -آخرالزمان) را پییش بینی می کردند.
2. در قسمتی با عنوان «انسانهایی که ما بین این دو حالت قرار دارند» چند جمله اول متن فارسی در متن اصلی کتاب به زبان انگلیسی نیست. کرایون در کل مطالبش در این 25 سال هرگز نگفته که مثلاً گروهی از انسانها مقصرند و گروهی دانا و محب. او همه انسانها را مورد عشق الهی گفته و اینکه همه به طور یکپارچه در سیستمی فوق العاده زیبا کار میکنند. کرایون هرگز انسانها را دسته بندی نکرده و نگفته که گروهی که فلان کار یا فلان کار را نکنند زیانکارند و گروه دیگر رستگار.(اصولا مفهوم خوب بودن یا بد بودن در معنویت وجود ندارد. برای این که چرا ما انسان های بد و انسان های خب یا انسان های محب خدا یا انسان های مغضوب خدا نداریم، می توانید به کتاب «سفر به خانه»، خانه های 4 و 5 و 6 مرجعه کنید، آن جا به خوبی توضیح داده شده است).
و در پاراگراف یکی مانده به آخر این جمله که «اگر بمیرند روحشان پیشرفت نمیکند» در متن نگلیسی نیست و به نظر میرسد بیشتر خوشایند قرائت رسمی از دین (اسلام و مسیحیت و یهود) باشد تا حرفهای کرایون. در خود متن هم در داستان پسر مسرف به طور دقیق میگوید پس از مرگ به همه ما خوش آمد گفته میشود. (در داستان پسر مسرف پیرمردی دو پسر داشت که یکی دلسوز پدر بود و از او مراقبت میکرد و دیگری شرور بود و سر به هوا و ولخرج و نه تنها از پدرش مراقبت نمیکرد بلکه اذیت هم میکرد، و پیرمرد به هنگام مرگ برای هر دو پسر به یک اندازه ارث تعیین کرد، و این داستان را مسیح گفته است). هر چند چنین چیزی با فکر انسانی (با وضع کنونی) جور در نمیآید و ما آنرا با فکرمان منصفانه نمیدانیم. اما واقعیت همین است. و فکر ماست که در طی هزاران سال به اشتباه رفته است و داخل چهارچوبی به اسم واقعیت قرار گرفته که ما خودمان آنرا ساخته ایم و ربطی به خدا ندارد.
=================================