مستند افشاگری های دانشمند آلمانی، هارالد کاوتز ولا در ارتباط با تسلیحات سری، کمتریل، مورجلون، بلک گو، جادوی سیاه و ارتباط با اهریمنان در میان سیاستمداران، انگل های آرکانی، و اسناد لو رفته ناسا

 

با تشکر از سایت اتحاد نور

https://www.etehadenoor.com

 

 

📥دانلود مستند و تماشای آنلایین📥

______________________________________________________

 

📥برای دانلود این مستند به لینک زیر مراجعه کنید و اینکه شما میتوانید بصورت آنلایین هم تماشا کنید 📥

📥https://share.tarafdari.com/show/11753📥

 

 

_____________________________________________________

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

متن مستند

کمتریل، مورجلون، غبار هوشمند و آرکان ها (هارولد کاوتز ولا) 

با تشکر از سایت اتحاد نور

https://www.etehadenoor.com

 

سلام من هارولد هستم. اهل آلمان هستم. نیمی از عمرم را صرف علم کرده ام. و نیم دیگر را ژورنالیست بوده ام. و در حوزه های مختلف و زمینه های تحقیقاتی نسبتا پیچیده تر مقالات و کتابهایی نوشته ام و فعالیت کرده ام. در نروژ، روی الکتروسنسیتیویته و نظارت محیطی کار کرده ام. و آنجا در یک شرکت درباره اینکه وقتی فرد الکتروسنسیتیو (حساس به الکتریسیته) شده است چه اتفاقی می‌افتد، آموزش داده ام. در آنجا از من خواسته شد گیاهان در حال مرگ را مورد آنالیز شیمیایی قرار دهم. و نیز آب باران که موجب مرگ گیاهان می‌شود. و همینطور نمونه های خاک را. در سال ۲۰۱۲ کشاورزان متوجه شده بودند که بخشی از محصولشان نابود می‌شود. آنها نمونه ها را به لابراتوارها بردند و پس از تحویل گرفتن نتایج آزمایشات، معلوم نبود نتایج چگونه باید خوانده (تفسیر) شوند. مقادیر و آمار موجود بود، اما نمی‌دانستند چه اعداد و ارقامی اشتباه بود یا نبود. آنجا بود که به سراغ دانشمند دیوانه ای چون من آمدند. و از آن وقت تا به حال من در حوزه کمتریل کار تحقیقاتی می‌کنم. مدتی طول کشید تا دستورکارها و برنامه های مختلف درگیر در این مسأله را بفهمیم، اما فکر می‌کنم مسأله مورد بررسی کامل قرار گرفته است. کمتریل فقط مربوط به یک گروه نیست. فقط یک گروه مشخص پشت این کار و این برنامه نیست. این گروهها ساختاری مثل ساختار پوسته های مختلف پیاز دارند. پوسته های متعدد با منافع متفاوت. هرچه بیشتر مطالعه کنید لایه های بیشتری را کشف می‌کنید. کاری که اکنون می‌خواهم انجام دهم این است که به عمق این ساختار پیازی شکل بروم، و برنامه های گوناگون پشت کمتریل را شرح دهم. 

دو نکته مهم وجود دارد. یک، خیره شدن به کمتریل ها از روی زمین، بی فایده است و شما از اینجا نمی‌توانید کمتریل را تشخیص دهید چون نمونه ای ندارید و نمی‌توانید آنالیز شیمیایی انجام دهید. آنالیز شیمیایی حدود یک سال وقت مرا گرفت. دلیل این است که در حین تحلیل شیمیایی، شما یک ماده را در اسید رقیق می‌کنید. و هر آنچه در اسید حل می‌شود قابل آنالیز نیست. آنچه باقی می‌ماند مقادیر فلز است. شما هیچ سرنخی ندارید که چه ماده شیمیایی و یا چه ساختار کریستالی را آنالیز کرده اید. زیرا هر آنچه حل بشود، از دست رفته است. و تمام آنچه می‌ماند فلز است. و مشکل دیگر آن است که همه چیز در اسید حل نمی‌شود. و تمام فناوری های اصلی که کشف کردیم، همه آنها کاملا در برابر اسیدها مقاوم هستند. این دو مسأله را به علت محدودیت زمان کنار می‌گذاریم. امروز قصد دارم از زاویه متفاوتی وارد تصویر شوم. 
واژه کمتریل
 Chemtrail 

از کجا می‌آید؟ این واژه از سربازان ارتش آمریکا گرفته شده است، عمدتا نیروی هوایی ارتش. آنها این واژه را وارد زبان انگلیسی کردند زیرا در آکادمی نیروی هوایی ارتش می‌نشستند و در کلاس های رشته شیمی شرکت داشتند، و یکی از این کلاس ها، کلاس «کمتریل» است. کلاسی است که در آن طرز تهیه کمتریل آموزش داده می‌شود. این مسأله نشان می‌دهد که این فناوری نظامی وجود دارد. نمی‌دانم که مورد استفاده قرار می‌گیرد یا خیر. اما می‌توانیم این فناوری را مطالعه کنیم زیرا در یک دانشگاه و آکادمی آموزش داده می‌شود. خواندن کتابی که تدریس می‌شود ساده نیست، حدود ۲۶۰ صفحه است. و در حقیقت در قالب پرسش نامه و آزمون ها است. هیچ پاسخی وجود ندارد. اما هزاران سؤال به چشم می‌خورد. وقتی همه پرسش ها را پاسخ دهید، دانش لازم برای فهمیدن فرایند «کمتریل» را بدست می‌آورید، مثل یک پازل است. 

در این کتاب با ایجاد پوشش آلومینیومی روی سطوح پلاستیکی روبرو هستیم. و همینطور ساختن نایلون، بخصوص فیبر نایلون. این یک بخش از کلاس کمتریل است. و اگر می‌پرسید هدف از این کارها چیست، یک کاربرد نظامی وجود دارد که به آن «حقه های اسپری» می‌گویند. این اسپری ها حاوی فیبرهای نایلون با پوشش آلومینیومی هستند که برای مخفی کردن هواپیماها از دیدرس رادارها مورد استفاده قرار می‌گیرند. البته این یک راز بزرگ نیست، موضوعی رسمی است، و مسئولین حکومتی رسما اعلام کرده اند که طی مانورهای معینی در سازمان ناتو، برای پنهان کردن هواپیماها گاهی از این اسپری ها استفاده شده است. این یک بخش از مطالب کتاب مذکور است. مطالعه و آنالیز قسمت دیگر کمی دشوارتر است. کاملا به نظر می‌رسد که درباره پایرولیز (تجزیه یا تغییر شیمیایی در اثر حرارت) اسپری است، که یعنی تولید نانوذرات کریستالی در طی یک فرایند احتراق.

@AQARUSStel

 

این کار در برخی صنایع برای تولید نانوذرات انجام می‌شود، و یک روش بسیار ساده و ارزان است.

هم در صنعت، و هم در این کتاب، دو راه وجود دارد. راه نخست این است که نمک های فلزات را که قابل حل در آب هستند را می‌آورید و حل می‌کنید، سپس از یک نازل یا دهانک هیدروصوت عبور می‌دهید. این نازل، ماده را به میلیونها میلیون قطره ریز تبدیل می‌کند. سپس ریزقطره ها را در معرض یک شعله قرار می‌دهند. آب تبخیر می‌شود و محتوای نمک موجود در ریزقطره ها نوعی غبار ریز تشکیل می‌دهد. و اگر شعله حرارت کافی داشته باشد، غبار نهایتا ذوب می‌شود، و دوباره کریستالیزه می‌شود. و بسته به حرارت شعله، و اندازه قطرات، می‌توانید ذرات کریستالی، یا ذرات نامتبلور ایجاد کنید. این یک امکان موجود در طیف پایرولیز اسپری هاست. امکان دیگر این است که از آب استفاده نکنیم. بلکه مستقیما از مایعات قابل احتراق مثل متان استفاده کنیم. فکر می‌کنم متان انتخاب اول ارتش ایالات متحده است. در این حالت دیگر نیازی به دهانک هیدروصوت ثانوی وجود ندارد. می‌توانید از دهانک هیدروصوتی که بخار سوزانده شده در موتور جت را می‌سازد، استفاده کنید. این اصول فنی و شیمیایی دانشی است که در این کلاس (در آکادمی ارتش آمریکا) آموزش داده می‌شود. هنوز نمی‌دانیم آیا مرتب مورد بهره برداری قرار می‌گیرد، یا برخی اوقات، یا فقط در زمان جنگ، یا در زمان صلح. ما اخیرا راجع به این فناوری آموخته ایم. 

من به اسناد درونی برخی سازمانها علاقه مند شدم زیرا راه دیگری برای فهمیدن برنامه ها وجود نداشت. برخی از متخصصین شبکه در ناسا اشتباه احمقانه ای انجام دادند، و یک سند درونی را منتشر کردند، فکر می‌کنم حدود ۱۲ سال پیش بود. این مقاله با آنکه طبقه بندی شده بود، برای ۲ روز روی دامنه عمومی وبسایت ناسا قرار گرفت. برخی افراد تصادفا مقاله را دیدند و کپی کردند. 

عنوان مقاله: «مسائل استراتژیک آینده/جنگ آینده [حدود سال ۲۰۲۵]؛ آینده همین حالا است!»

یعنی فناوری را به آینده مرتبط می‌کنند تا تظاهر کنند که بحث مقاله، فناوری های آینده است. اما یک زیرعنوان هم وجود دارد که می‌گوید «آینده همین حالا است!». کمی گیج کننده است. 

اگر مقاله را مطالعه کنید، با برخی جملات ناراحت کننده روبرو می‌شوید. 

در صفحه دوم مقاله می‌خوانید: «روبات ها، بورگ ها و انسانها، به ۲۰۲۵ خوش آمدید!»

«روبات» به نانوروبات ها اشاره دارد. بورگ از کار تلوزیونی «استارترک» می‌آید. و «انسانها»، فکر می‌کنم اشاره به خود آنان دارد، کسانی که تحت تأثیر این بازی ها قرار نمی‌گیرند، و حاکم بر همه چیز هستند. آنها فناوری هایی که در جنگ های آتی مورد استفاده است را اعلام کردند. آنها تصریحا می‌گویند که جنگ آینده جنگی میان کشورها نیست، آنها انتظار تشکیل دولت جهانی را دارند، بنابراین جنگ روی سیاره جنگ میان دولت جهانی و مردمان خواهد بود. این جنگی متفاوت است و نیاز به تسلیحات کاملا متفاوتی دارد، و آنها این تسلیحات را فهرست کرده اند: هجوم سنسورها (نانوذرات)، غبار هوشمند، اشیای نانوتکس که در بدن افراد گذاشته می‌شود تا ردیابی شوند، و افکار و احساسات افراد را بخوانند، و یک سلاح دیگر که در این مقاله تشریح نشده است و عنوانش «حشرات منتصب» است، و معلوم نیست به چه نوع سلاحی اشاره دارد، اما می‌خواهم در این مقطع فقط بدانید که در مقاله به آن اشاره شده است. زیرا یافته هایی خواهیم داشت که ما را به یاد این تسلیحات خواهند انداخت. در قسمت دیگری از مقاله به تسلیحاتی اشاره شده است که ظاهرا مجاز هستند، تسلیحاتی که جایی در قلمرو شهروندی مخفی هستند، و همه با آنها سروکار دارند. یکی از آنها مایکروویو است. مایکروویو در تلفن همراه، در کنتورهای هوشمند، و برای ارتباطات لان بی سیم استفاده می‌شود. ما در احاطه مایکروویوها هستیم. و این میکروموج ها وارد بدن ما می‌شوند. ما می‌پنداریم این فقط عوارض جانبی استفاده از وسایل تکنولوژیک است. اما ناسا مایکروویوها را در کلاس تسلیحات غیر مرگبار طبقه بندی کرده است که ظاهرا مجاز هستند. آنها حتی به تأثیر این سلاح هم اشاره کردند، از جمله: نقص کارایی رفتاری، و تغییرات فاحش عملکرد مغزی، ۳۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش جریان خون در مغز، و همچنین اثرات کشنده ای که بمرور زمان بوجود می‌آیند. بنابراین اینها تسلیحاتی هستند که علیه بشریت بکار گرفته شده اند که ناسا علنا درباره شان صحبت می‌کند. فقط آن را مرتبط به آینده تصویر می‌کنند. و ما فریب خورده ایم و فکر می‌کنیم این یک امتیاز است که نیمی از روز تلفن همراهمان را در دست بگیریم. 

 

* سایت اتحاد نور*

https://www.etehadenoor.com

 

همچنین سلاحی موسوم به «میکروغبار انفجاری»، که می‌توانند هوشمندانه آن را در هوا حرکت دهند و به ناحیه و نقطه خاصی منتقل کنند، و در آنجا غبار را متمرکز کرده و یک لنز انفجاری ایجاد کنند. این غبار را می‌توانند عامدانه وارد بدن انسان ها کنند تا آنها را از درون بکشند.

این سیستم غبار آنقدر هوشمند هست که حتی به تأسیسات و پایگاههای زیرزمینی راه پیدا کند و به افرادی که آنجا مخفی شده اند دسترسی یابد. 

بنابراین با یک سند از سازمان ناسا طرف هستیم که تصویری از آنچه در آینده رخ می‌دهد را ارائه می‌دهد (شاید هم چون «آینده همین اکنون است»، تصویری از آنچه هم اکنون رخ داده است). 

یک امکان دیگر برای فهمیدن آنچه دارد اتفاق می‌افتد، صحبت کردن با افشاگران است. و افشاگران زیادی نیستند که حقیقتا واقعیتهای مهم و ضروری را افشا کنند. ما ویکی لیکس و ژولیان آسانژ را داریم، که توجه بسیار زیادی از طرف رسانه های حکومتی به وی می‌شود. از وی یک قهرمان ساخته شد، و به وی اجازه داده شد راجع به برخی مسائل صحبت کند، و اگر دقیقا به صحبتهای وی فکر کنید، به نوعی در خدمت منافع صاحبان قدرت بود. همچنین با اسنودن روبرو هستیم، از ایالات متحده و سازمان ناسا. او چه می‌کند؟ او به ما می‌گوید که جامعه اطلاعاتی تلفن ها را شنود می‌کند. اما این را از دهه ۲۰ می‌دانستیم. البته گهگاهی چیزی می‌گوید که در رسانه بازتاب پیدا نمی‌کند، اما رسانه وی را مورد توجه قرار می‌دهد، و پوتین پیشنهاد پناهندگی به وی می‌دهد. با خودم فکر می‌کنم من هم مسائل دیگری را افشا می‌کنم اما کسی پیشنهاد پناهندگی به من نداده است! و حتی یک روزنامه حقایقی که من افشا می‌کنم را بازتاب نمی‌دهد. پس درباره این افراد، یکجای کارشان می‌لنگد. برخی اوقات با افشاگرانی روبرو هستیم که توجهی از رسانه دریافت نمی‌کنند، اما مقالاتی می‌نویسند و گاهی مقالات جالب هستند. می‌خواهم راجع به مقاله ای صحبت کنم که در آلمان دست به دست می‌شود و به زبان آلمانی است. نویسنده مدیر فنی مؤسسه ای است که روی غبار هوشمند کار می‌کرده است. او سرطان گرفت و ۳ یا ۴ ماه فرصت زندگی داشت. و از کارهایی که در طول زندگی اش انجام داده بود پشیمان شد. او متوجه شد که پولهایی که بابت کارهایش دریافت کرده بود، هیچ ارزش حقیقی نداشت. وی در مقاله اش اطلاعات کافی ارائه داده است تا ثابت کند که این فناوری وجود دارد. نام این پروژه «کلاغ نو» است. او برخی مسائل را افشا کرده، که حتی برخی افراد درگیر در پروژه هم نمی‌دانند. او از مهندسی ژنتیک صحبت کرده است.

مایلم خلاصه ای از امکانات گوناگون موجود در حوزه مهندسی ژنتیک را بیان کنم. در مهندسی ژنتیک می‌توانید دی ان ای را ایجاد کنید، یعنی ساختار اسپیرالی کل اطلاعات ژنتیکی داخل سلول؛ و می‌توانید این ساختار اسپیرالی را به دو نیم تقسیم کنید، که به نیمه بدست آمده ار ان ای می‌گویند. در مهندسی ژنتیک استفاده کردن از ار ان ای روشی هوشمندانه است زیرا این ساختار کارایی کامل دارد اما نسل بعدی را تخریب نمی‌کند. و چون می‌توانند آن را دستکاری کنند بدون آنکه آینده را تخریب کنند، به کار کردن روی ار ان ای علاقه مند هستند. اگر دی ان ای و ار ان ای را بررسی کنید، عملکردهای گوناگونی دارند. قسمت هایی از دی ان ای و ار ان ای نوع خاصی نور تولید می‌کنند. این حوزه اپتوژنتیک (ژنتیک نور) نامیده می‌شود. این حوزه مربوط است به دانش چگونگی تولید بیوفوتون ها در ساختارهای ژنتیکی، و چگونگی تولید «بدن نوری». یعنی بلوپرینت و طرحی که ساخت فرم های میدان مورفوژنتیک ما را مدیریت می‌کند. این کار را دی ان ای انجام می‌دهد. اگر دی ان ای را مصنوعی بسازید (این کار توسط پرینت انجام می‌شود)، کاری که می‌کنید این است که کدی که قصد دارید تولید کنید را می‌نویسید و سپس وارد ماشین پرینت می‌کنید، و می‌توانید هر کدام از جفتهای پایه ساختار را تعریف کنید، و آن را پرینت کنید. در حوزه اپتوژنتیک برای ساختن نور می توان دی ان ای، و یا، ار ان ای را ساخت یا دستکاری کرد. دومین کارکرد طبیعی دی ان ای و ار ان ای تولید مواد است. قسمتهایی از دی ان ای، ار ان ای را تولید می‌کند، و ار ان ای هم پروتئین ها را تولید می‌کند. و پروتئین ها مواد تشکیل دهنده بدن را می‌سازند. در سلول ها همچنین پادزهرها و سموم می‌توانند تولید شوند. بنابراین در حوزه پزشکی یا ژنتیک از دی ان ای هم برای تولید نور و هم برای تولید موادی همچون آرتمیزینین استفاده می‌شود.

 

 

در حوزه جدیدی از این دانش، متوجه شدند که جفتهای اولیه می‌توانند به نوعی روی یک ریل سوار شوند، که عملکردی مشابه یک کامپیوتر داشته باشد، مثل یک عنصر منطقی. هر جفت پایه، طنین فرکانس خودش را دارد که در گستره تراهرتز است. و اگر به فرکانس صحیح برسید، باز می‌شود و مثل یک واحد هادی نور عمل می‌کند. اگر یک زنجیره از این جفتهای پایه داشته باشید که هریک به فرکانس های گوناگون واکنش نشان می‌دهند، شما به یک توالی اصوات نیاز دارید تا همه قطعات را باز کنید و کل ساختار را تبدیل به رسانا کنید. اگر این دی ان ای یا  ار ان ای را وارد بدن کنید، می‌توانید با سیگنال رادیویی، آن را از بیرون فعالسازی کنید تا هر نوع نور مطلوب یا ماده مطلوبتان را تولید کند. نور احساس است. نور فکر است. نور همه چیز است.

و همینطور با مواد می‌توانند هر کاری با ما بکنند. می‌توانند ما را بتدریج مسموم کنند یا بلافاصله از بین ببرند. این فعالسازی توسط سیگنال های رادیویی انجام می‌شود. و آن شخص گفت ما می‌دانستیم این دانش خطرناک است، پس کد غیرفعالسازی را ایجاد کردیم، که توالی اصواتی است که سیستم را کاملا غیرفعال می‌کند تا توسط دیگران قابل سوءاستفاده نباشد. این چیزی است که او گفت. و نیز گفت که این فناوری از سال ۲۰۰۳ در اروپا اجرایی شده است. او گفت که دومین جنگ عراق، یعنی جنگ آخر عراق، تماما برای آزمایش این سیستم بوده است. یعنی تنها دلیل حقیقی پشت جنگ.

 او گفت که شش ماه وقت، و ۱۰ میلیارد دلار هزینه صرف بهینه سازی «توپولوژی خوشه ای» شده است. این مطلب بسیار مهم است زیرا اگر یک ویروس داشته باشید که بخواهید وارد بدن یک انسان بکنید و او را مبتلا کنید، توپولوژی خوشه ای به کارتان نمی‌آید … اما اگر بخواهید خوشه های دی ان ای و ار ان ای حامل هوشیاری، و حامل روح باشند، و یا حامل نوعی حیات مصنوعی باشند، آن وقت خوشه ها بکار می‌آیند. یک ار ان ای را تصور کنید که در حال ایجاد یک خوشه است، چنین خوشه ای قادر است حامل یک برنامه کامپیوتری باشد، و یا حامل یک موجود مصنوعی غیرفیزیکی. این ساختار می‌تواند وارد یک میدان شود، و یا وارد جسم یا میدان ما. و این ساختار می‌داند که چگونه به فرایند تولید نور در بدن ما دسترسی پیدا کند، و نیز می‌داند چگونه به تولید سموم دسترسی داشته باشد، و خودش حامل هوش است و قادر است تصمیم گیری کند. توجه به این حوزه، به این دلیل که وی از بهینه سازی توپولوژی صحبت کرده است، غیرمستقیم اعلام شده است. بنظرم موضوع توپولوژی بهینه سازی شده به «غبار هوشمند» مربوط است.

این مسائل را با نگاه به افراد درگیر در برنامه ها می‌توان فهمید. و گوش کردن به افرادی که قبل از مرگ دست به افشاگری زدند. اما… خطاب به جامعه اطلاعاتی می‌گویم، من یک دانشمند دوآتشه هستم، ولی کاملا متوجه امکانات موجود در دنیای روح هستم. آنقدر سؤالات زیادی برای پرسیدن از این افشاگر داشتم، که تصمیم گرفتم از خانمی کمک بگیرم که می‌تواند با انسانهای متوفا صحبت کند. هیچ اطلاعی درباره موضوع و یا سؤالاتی که داشتم به خانم ندادم، فقط پرسیدم آیا می‌تواند بفهمد که روح مایل است در اتاق حضور یابد یا خیر. و روح بلافاصله در اتاق حاضر شد و بلافاصله از طریق خانم شروع به صحبت کرد. خانم اصلا موضوع را نمی‌دانست. و سؤالات مرا نمی‌دانست، فقط به او گفته بودم مایلم آن شخص روبرویم ظاهر شود. آن فرد از طریق خانم به من گفت: این فناوری متعلق به بیگانگان است. و ما فریب خورده ایم. هیچ کد غیرفعالسازی وجود ندارد. این یک فریب بوده است، برای اینکه باور کنیم می‌توانیم فناوری را کنترل کنیم. اما این یک فناوری بیگانه است و قابل کنترل نیست.

 این چیزی است که می‌خواهم جامعه اطلاعاتی بداند. که آنها روی یک فریب خانه ساخته اند، و کنترل سیستم را در دست ندارند. آنها باور دارند که کنترل را بدست دارند، اما اینگونه نیست. 

این مسائل مربوط به افشاگری ها بودند، حالا بپردازیم به آنچه واقعا می‌توانیم در آزمایشگاه ببینیم. 

بازگردیم به آنالیز شیمیایی. یعنی عناصری که پیدا می‌شوند. از یک طرف رد باریوم، استرانسیوم،  تیتانیوم و آلومینیوم در هر گیاهی که می‌میرد پیدا می‌شود. در مقادیری بیش از آنچه طبیعی به شمار می‌آید. اگر به سم شناسی نگاه کنید، این مقادیر با مقدار فلزات سنگینی که در طبیعت قابل تحمل است تفاوت زیادی دارد. اما مسأله این است که در زمان انقلاب صنعتی که هنوز دودکش کارخانه ها فیلتر نداشت در باران های اسیدی لندن هزاران برابر فلزات سنگین وجود داشت اما مشکلی نبود. باید به سراغ تحلیل میکروسکوپی برویم (که دشوار است چون مجبورید هزاران نمونه و عکس بگیرید تا شانس بیاورید و نمونه ای بیابید که بخشی از یک ترکیب را نشان دهد. اگر کل ساختار را داشته باشید چیزی نمی‌بینید.) 

 

 

آنچه اکنون می‌خواهم بگویم بر اساس کار فردی در آلمان است که چند سال هر روز ۶ ساعت پشت میکروسکوپ نشسته است تا بفهمد در باران چه چیزی وجود دارد. و یک ترکیب موجود، نانوکریستال پیزوالکتریکی است. این ترکیب نوعی مغناطیس دارد که سبب می‌شود ذرات کوچک مثل آهنربا به یکدیگر بچسبند، و این یک جنبه از ویژگی پیزوالکتریک است. باریوم، استرانسیوم، تیتانیوم این ویژگی را دارند، همان ردی که به دنبالش هستیم.

الومینیوم در این ترکیب نیست اما سه عنصر دیگر هستند. این یک ترکیب بی نهایت جالب است. یک قطره از باران روی شیشه خشک شده و زیر میکروسکوپ قرار داده شد. اگر انگشتتان را به قطره نزدیک کنید یا نفستان را به آن بدمید، اثرات مشخصی را مشاهده می‌کنید که در تصویر می‌بینید. آنچه می‌بینیم، نانوذرات بسیار شفاف هستند که چهار برابر الماس شکست نور دارند.

اگر به ویکیپدیا نگاه کنید می‌بینید این ذرات کاربرد «اسکالار» دارند، و در کارهایی همچون معکوس کردن زمان، یا ساختار میدان، کاربرد دارد. این بخش از فیزیک در اختیار عموم قرار نگرفته اما حتی در ویکیپدیا اشاره شده که این ذرات می‌تواند امواج اسکالار را پردازش کند. این دلیل مرگ گیاهان است. زیرا این کریستال بسیار شفاف است اما نور فرابنفش را جذب می‌کند، در طول موج ۲۶۰ نانومتر کاملا کدر است و سیگنال های فرابنفش را جذب می‌کند. و این دقیقا فرکانس ارتعاش تقسیم سلولی گیاهان است. تقسیم سلولی وقتی اتفاق می‌افتد که بیوفوتون های فرابنفش به سلول اصابت کند. این نور تقسیم سلولی گیاه را کلید می‌زند. و اگر این ذرات داخل بافت گیاه قرار بگیرند، گیاه تمام سیگنال های تقسیم سلول را دریافت می‌کند و رشد گیاه متوقف می‌شود.

و دلیل بیماری جنون گاوی در دهه ۸۰ هم همین مسأله بود. اگر به تحقیقات مربوط به جنون گاوی نگاهی بیندازید، می‌بینید که سه علت برای این بیماری وجود دارد: نبود مس در بدن، مقدار بالای جیوه در بدن، و این نانوذرات.

جیوه سیستم عصبی را از کار می‌اندازد. زیرا لایه های محافظ روی عصب ها را تخریب می‌کند. نبود مس باعث می‌شود عصبها حل شده و به قسمت های زنجیره ای تجزیه شوند. جالب این است که بدن از سیستم بازسازی اعصاب برخوردارست، اما اگر مس وجود نداشته باشد، بدن از فلزات سنگین دیگر استفاده می‌کند تا اعصاب را بازسازی کند. و آن باریوم و استرانسیوم است. اما چنین دستگاه عصبی نوعی آنتن برای میادین الکترومغناطیسی است. یعنی ساختن اتصالات عصبی پیزوالکتریک!

کمتریل، مورجلون، غبار هوشمند، و آرکان ها
بخش ۶

یعنی نه تنها خود اعصاب حساس می‌شوند، بلکه نانوکریستال های باریوم استرانسیوم تیتانات هم هستند که باریوم و استرانسیوم را روی سطح ساختار کریستالی نمایش می‌دهند و سپس شما عصب هایی می‌سازید که به درون کریستال ها رشد و حرکت می‌کنند. پس در نتیجه یک نقطه اتصال جدید برای سیستم عصبی ایجاد می‌شود که پیزوالکتریک است و هرگاه سیگنالی دریافت کند الکترون ساطع می‌کند. و این گونه دسترسی کامل به سیستم عصبی یک انسان پیدا می‌شود. این یک نمونه نانوبات است که در این حوزه یافت می‌شود. هیچ کس نمی‌داند که این وضعیت صددرصد با تی اس ای و جنون گاوی مشابه است، و همچنین با بیماری کروتزفلد جاکوب. از این ذره در ارتش برای بهبود دیدرس رادار، تبدیل کردن آسمان به لنز اپتیک، آنتن های پلاسما و غیره استفاده می‌شود. این کارها برای این است که با سیگنال های الکترومغناطیسی و سیگنال های رادار بازی کنند؛ به این روش که کل منطقه را تبدیل به پلاسمای ذره ای می‌کنند و بدل به یک واحد فنی قابل کنترل می‌کنند. تا بتوانند هر نوع سیگنالی را ارسال و ارسال مجدد کنند. این بخشی از میدان راکت است. اگر قصد داشته باشید یک راکت روسی که در حال نزدیک شدن به لندن است را نابود کنید، فقط باید مسیر راکت حساب شود، سپس شما پلاسما را فعالسازی می‌کنید، و حرارت پلاسما را به ۱۰ هزار درجه می‌رسانید، و به این ترتیب راکت در هوا ذوب و منفجر می‌شود. این "میدان راکت" است که ما داریم و برای این کار لازم است کل قلمرو اروپا اسپری شود، تا میدان همه جا وجود داشته باشد. بنابراین این کار در حوزه فعالیتهای نظامی است اما همانطور که می‌بینید، برخی جنبه های این پلاسمای ویژه، به بیماری ها، و به تلاش برای دسترسی و کنترل سیستم اعصاب انسان ارتباط پیدا می‌کند. این دستورکار ثانوی است که مربوط به فعالیت نظامی نیست بلکه مربوط به کنترل جمعیت انسانها است. یعنی کنترل سیستم عصبی انسانها با سیگنال ها.

باریوم استرانسیوم تیتانات در صنعت طی پایرولیز اسپری تولید می‌شود که در حرارت نزدیک به ۷۵۰ درجه انجام می‌شود، که با حرارت شعله موتور جت همسان است. اکسید الومینیوم هم با پایرولیز اسپری در حرارت ۱۷۰۰ درجه تولید می‌شود. به این تکنیک «فناوری پس سوز» می‌گویند. فناوری پس سوز که در ارتش کاربرد دارد از سوخت الومینیوم بهره می‌گیرد. یعنی الومینیوم در سوخت وجود دارد. به شکل ذرات زیر میکروسکوپ نگاه کنید. این فرم ذره ای را «ویسکر» می‌نامند. شبیه ستاره است، و توانایی ویژه ای در جذب و نگه داشتن الکترون ها دارد. این عملکرد خاص این نوع پلاسما است، و باریوم استرانسیوم تیتانات می‌تواند فعالسازی شود تا الکترونهای جذب شده به بیرون پرتاب شوند، الکترون هایی که توسط اکسید الومینیوم حمل می‌شوند. به شما نشان می‌دهم که این مسأله ای است که در نظارت محیطی هر روز با آن مواجه می‌شویم. یعنی با هر دوی این نانوکریستال ها. 

این مسأله به یک نوع بیماری ارتباط دارد، به خصوص در روشی که از حرارت پایینتر بهره می‌گیرد، و به جای الومینیوم از منگنز استفاده می‌شود و اکسید منگنز تولید می‌شود. این مسأله منجر به پدید آمدن علائمی شده که ۱۰۰ درصد با آنفلانزا همسان است. به ویژه در ماههای زمستانی که این ذرات بیشتر در هوا هستند انسانهای زیادی را می‌بینید که با شتاب به سمت پزشکان هجوم می‌برند و واکسینه می‌شوند.

‼️ می‌دانم که در آلمان سال گذشته ۲۰ میلیون واکسن فروخته شد، در حالی که ما تنها ۶ نفر را در کل فصل زمستان در سطح مولکولی آنالیز کردیم تا  ببینیم که چه نوع ویروسی موجب آنفلانزا شده! آمار بر اساس تحلیل ۶ نفر تهیه شده! اما اساسا این مسأله ارتباطی با ویروس ندارد و معضل مربوط به اسپری ها است. اصولا دویدن به طرف پزشک و واکسن زدن، خودکشی است. اگر نگاهی بیندازید به موادی که در واکسن ها وجود دارد، مثلا جیوه، که یک سم خالص است، و موادی که باعث می‌شوند بدن مس از دست بدهد… آنگاه متوجه می‌شویم که نقشه و برنامه ای پشت همه چیز است. ما همه چیز را درباره رسوایی تی اس ای می‌دانیم، و نیز درباره شخصی به نام پوردی که کشاورزی در بریتانیا بود که مزرعه داشت اما زیر بار واکسیناسیون اجباری دام هایش نرفت، و هیچ کدام از دام هایش دچار تی اس ای (انواع بیماری های تحلیل مغزی مثل جنون گاوی) نشدند. حتی یک دام هم دچار نشد، زیرا وی واکسیناسیون را انجام نداد. و اینجا بود که متوجه مسائل شد. و ده ماه بعد از آن از سرطان مغز در گذشت. که اشاره ای است به تسلیحات مایکروویو و کاربردشان..

 

در مقاله ناسا بحث نانوتانک ها مطرح شد. ظاهرا از اینها برای ردیابی افراد استفاده می‌شود، یعنی فهمیدن اینکه فرد کجا است و چه می‌اندیشد. 

فیبرهای درون تهی وجود دارند که اسپری می‌شوند، و خود به خود تکثیر می‌شوند، و کارکردشان «خواندن اثر نوری دی ان ای»، و تبدیل کردن آن به یک سیگنال الکترومغناطیسی رادیویی است که توسط ماهواره و ایستگاههای زمینی قابل شناسایی باشد. این اطلاعاتی است که در تعامل با جوامع درگیر در موضوع کمتریل بدست آوردیم. به این تصویر نگاه کنید، یک گوجه پرورش یافته در آلمان است که باران آلمان به آن خورده است. این تصویر (روی نمایشگر سالن) زنده است، نگاه کنید وقتی انگشت انسان به تارها و فیبر مورجلون ها نزدیک می‌شود چه اتفاقی می‌افتد. آنها جذب ما می‌شوند! این فیبرها در نور فرابنفش می‌درخشند، و اگر در شب از لامپ فرابنفش استفاده کنید، میلیاردها میلیارد فیبر را در هوا خواهید دید، نه هر شب، اما گهگاه، و فیبرها را همه جا در هوا در پرواز می‌بینید. این قارچ ها بدن انسان را آلوده می‌کنند. ۹۵ و یا ۹۹ درصد افراد چیز خاصی را تجربه نمی‌کنند. یعنی زیست و سیستم بدن جمعیت قارچ ها را پایین نگه می‌دارد. اما این نوع قارچ در بدن می‌ماند و مثل یک آنتن پلاسمایی، سیگنال می‌فرستد. و اگر فرد بیمار نشود هیچ علائمی مشاهده نمی‌کند. ما حدس می‌زنیم کل جمعیت اروپا به این قارچ دچار است. البته مشکل یا خطر بزرگی نیست و تا وقتی بدن بتواند با این قارچ برخورد کند مشکلی پیش نمی‌آید. برخی افراد موفق نمی‌شوند آن را کنترل کنند، و قارچ ها شروع به رشد و تکثیر می‌کنند، و در یک نقطه از پوست خارج می‌شوند. و می‌بینیم که آنها این توانایی را دارند که رنگها را جذب کنند. مورجلون های آبی و قرمز وجود دارد. و کسی نمی‌داند رنگ از کجا می‌آید زیرا منشأ طبیعی ندارد و یک ماده طبیعی نیست. و با کمک میکروسکوپ آنها را زیر پوست و در جریان خون می‌بینیم. می‌توان مورجلون ها را در یک ظرف آزمایشگاهی رشد و تکثیر داد. و اگر خوب توجه کنید پیچیده تر از قارچ معمولی است. آنها حتی ارگانهایی درونشان دارند، و سلول های بنیادی سرخ کوچک که گونه ای ناشناخته است و خودتکثیر است. 

و ظاهرا آنها ساختارهای دیگری تولید می‌کنند. واحدهایی مثل کالبد تولید هاگ، و کالبد میوه. آنچه در تصویر می‌بینید ظرف حامل هاگ این نوع قارچ است و اگر آن را در ظرف پتری قرار دهید رشد آن را خواهید دید. و چیز دیگری که خواهید یافت، قطعاتی از پوست بدن حشرات است که از ارگانی در یک قربانی برداشت شده است. یعنی این بیماری باعث رشد قطعه هایی از حشرات در بدن شده بودند.

برای درمان این بیماری، لازم نیست با مورجلون ها مبارزه کنید، فقط بایستی محیط درون بدن انسان را بازسازی و ترمیم کنید. اسیدها پاکسازی شوند، فلزهای سنگین پاکسازی شوند، و عملکرد کبد درمان شود، چراکه کبد به دلیل جیوه آسیب می‌بیند. کبد همچنین در محیط کاندیدیاز دچار اختلال می‌شود. 

‼️ این مسأله بدلیل استفاده از آنتی بیوتیک ها بوجود آمده است. پس مربوط است به حوزه پزشکی، واکسن ها، و آنتی بیوتیکها، که کاملا سیستم بدن را دچار اختلال می‌کنند، و در انتهای این مسیر است که مورجلون ها سعی می‌کنند ما را از این همه سموم که در بدن مان وجود دارد نجات دهند، یعنی با جمع آوری و نگهداری از اسیدها و فلزهای سنگین ما را نجات دهند. به دلیل وجود این سموم است که بدن به مورجلون ها اجازه می‌دهد رشد کنند. پس در حقیقت مورجلون ها یک بیماری نیستند. همه به مورجلون ها مبتلا هستند اما فقط افرادی دچار علائم می‌شوند که فلزات سنگین زیادی در بدنشان باشد. بدن های این افراد به مورجلون ها اجازه می‌دهند رشد کنند تا بتوانند فلزات سنگین را ببلعند. 

اکنون اگر می‌خواهید برنامه و دستورکار پشت این داستان را بدانید، یک خانم شجاع در دانشگاه هاروارد بود که در آزمایشگاه نانو، یک تحلیل شیمیایی از این فیبرها به عمل آورد، و به تعدادی فرمول رسید. او همچنین ذرات منفرد رنگ معلق در هوا را یافت. رنگها در بدن انسان در مقطعی وارد میسلیوم قارچ می‌شوند، یعنی هنگامی که قارچ تکثیر شده است.  

یعنی حالا به مفهوم «نانوروبات های خودساز» رسیده ایم. صفت «خودساز» به این دلیل است که شما فیبر را اسپری می‌کنید، فیبرها تکثیر می‌شوند، و سپس رنگ ها را اسپری می‌کنید، و در داخل بدن انسان است که رنگ و فیبر یک واحد فعال را تشکیل می‌دهند. اگر فرمولهای شیمیایی این رنگ ها را در گوگل جستجو کنید اتفاق جالبی می‌افتد. من فهمیدم که در برلین یک شرکت آمریکایی وجود دارد و حق ثبت و اختراع آن رنگها را دارد!

 

 

 

اگر به وبسایت آنها نگاه کنید بسیار به خودشان افتخار می‌کنند، و معتقدند که توسط این نقاط کوانتومی رنگ به جامعه پزشکی خدمت می‌کنند، و تجهیزات پزشکی شان را عمدتا برای مصارف و اهداف ترانس اومانیستی (تبدیل هوش ارگانیک به هوش مصنوعی) استفاده می‌کنند. 

آنها لیست بلندی از افرادی دارند که محصولاتشان را خریداری کرده اند و در لابراتوارها استفاده کرده اند. و هرگاه مطلبی از هر لابراتواری منتشر می‌شود آنها آن مطلب را در وبسایتشان لیست می‌کنند تا محصولات را تبلیغ کنند. اگر به تصویر نگاه کنید، لیست تحلیل ها و تحقیقات مرتبط با مورجلون ها را مشاهده می‌کنید. مثلا اینجا (تصویر) می‌خوانید «کریستال های پلاسمونیک فوتونیک خودساز»، اگر وارد این کاربرد شوید با اشکال شش وجهی آشنا خواهید شد. و اگر کارایی آنها را بخواهید، متوجه می‌شوید که این اشکال ابزار جمع آوری سیگنال های رادیویی هستند. و کارشان این است که فرکانس های رادیویی را تبدیل می‌کنند به ایمپالس های نوری قابل خواندن دی ان ای درون بدن. یا بحث «فیبرهای کریستال فوتونی»، که از نانوتیوب های کربنی صحبت می‌کند که درونشان مملو از نقطه های رنگی است.

‼️ کارکرد این نانوتیوبها این است که نوری که توسط دی ان ای پردازش می‌شود را دریافت کنند و آن را تبدیل کنند به سیگنالی که قابل خواندن باشد. و این دو در کنار هم یک واحد کامل خواننده-نویسنده را تشکیل می‌دهند. با این وسیله می‌توانند فرد را عصبانی کنند، عصبانیت او را «بخوانند»، آن را به کد دیجیتال تبدیل کنند و از آنتن منتشر کنند تا ۱۰۰ نفر دیگر که عصبانی نیستند موج را دریافت کنند. یعنی کسانی که این بیولوژی در بدنشان وجود دارد، دقیقا همان تجربه عصبانیت را احساس خواهند کرد. همان سیگنالی که از آن فرد اول خوانده شده بود. 

چه نیاز داریم؟ بهار عربی؟ راحت است، فقط کمی عصبانیت وارد سیستم کنید. این احتمالات موجود در واحد خوانش-نگارش است. مثل یک ضبط صوت. تجربه انسانی ضبط می‌شود. و شما از رنگها متوجه می‌شوید که چه نوع انرژی منتشر می‌شود. آبی رنگ فکر است. و رنگ قرمز رنگی است که برای جنسیت پردازش می‌شود. بنابراین آنها (کنترل کنندگان) ایگوها، ذهن ها و جنسیت ما را کنترل می‌کنند. و اگر فردی شک دارد که آیا این سیستم واقعا آنلاین باشد، یک قربانی مورجلون در ایالات متحده وجود دارد، که کریستالهای شش وجهی فوتونیک پلاسما از پوست چانه اش خارج شده اند. این کریستال با میکروویو کنترل می‌شود.

قربانیان مورجلون ها این احساس را دارند که حشرات روی بدنشان راه می‌روند. به این اختلال، «توهم پاراسایتوز» می‌گویند. پزشکان این اختلال را دیوانگی محض می‌پندارند، و حدس می‌زنم برای ساکت کردن افراد است. 

چیزی که مرا ناراحت می‌کند این سلولهای بنیادی کوچک سرخ هستند. اگر به خانواده قارچ مورجلون نگاه کنید، متوجه می‌شوید هم خانواده نزدیک نوع خاصی میکرو اینسکتیساید است. و مورجلن هم این ویژگی حشره کش را دارد. و اتفاقی که می‌افتد این است که مثلا وقتی به یک مگس حمله می‌کنند، مگس را از درون می‌خورند و دی ان ای مگس را اسیمیله و همانندسازی می‌کنند، و کالبد میوه قارچ خود را به شکل و فرم مگس می‌سازند! و چشمان مگس مصنوعی را به درخشش در می‌آورند که توسط نور مصنوعی که قارچ تولید می‌کند انجام می‌شود. و این مگس مصنوعی مگس های دیگر را جذب می‌کند تا آنها هم مبتلا شوند. 

 

انتظار می‌رود این قارچ وقتی به انسان حمله می‌کند دی ان ای انسان را همانندسازی کند و کالبد میوه اش را به شکل جنین انسان بسازد، اما سلولهای بنیادی سرخ را وارد می‌کند و مورفوجنسیس کالبد میوه نزدیک است به انسان، اما تفاوتهایی دارد، و ویژگی هایی دارد که انسانی نیستند. این اشکال جنینی پا ندارند و پایین تنه ندارند. بیشتر شبیه نوعی حشره. و فقط یک چشم دارند، در وسط سر… و این چشم هم چشم حشره است و درخشش چشم حشرات را دارد. و روی آن چشم هم ساختارهای شش وجهی وجود دارند که حامل هاگهای قارچ هستند. 

 

سؤال این است که آیا ارتباطی میان این گونه و احساس قربانیانی که حس می‌کنند حشرات روی بدنشان راه می‌روند، وجود دارد؟ 

 

 

 

ما خوش شانس بودیم چرا که این فرصت را پیدا کردیم که با یک قربانی مورجلون کار کنیم که توانایی و ظرفیت ریموت ویو داشت و می‌توانست موجودات درون بدنش را تصویرسازی کند. خوشبختانه استعداد خوبی هم در نقاشی داشت پس از وی خواهش کردم آنها را نقاشی کند. به تصویر نگاه کنید. 

 

فرم عنکبوت را می‌بینید اما صورت کاملا واضح و برجسته است. و او نیز چشم وسط را نقاشی کرد. یعنی همان چشمی که در مورفوجنسیس قارچ هم دیدیم. اگر به این قارچ ها نگاه کنید، طی یک چرخه ۲۸ روزه از روده های تحتانی استخراج می‌شوند. آنها فرمهای مذکر و مؤنث دارند و دارای ارگانهای جنسی هستند. و ارگانهای جنسی شبیه ارگانهای جنسی عنکبوت هستند. بنظر می‌رسد نسل بعدی قارچ نخواهد بود بلکه عنکبوتهای واقعی خواهد بود.

 

‼️ کار دیگری که این عنکبوتها وقتی کالبد میوه از روده های تحتانی خارج می‌شود انجام می‌دهند این است که… قربانیان حس می‌کنند آنچه در شکم متولد شده است از سر و پیشانی شان انرژی را به سمت شکم و روده ها حرکت می‌دهد و انرژی و نور سیستم قربانی را سرقت می‌کند تا بتواند هرقدر ممکن است انرژی ذخیره و انباشت کند. 

 

من با فیزیک ابعاد بالاتر آشنایی دارم. با مفهوم فضازمان چند لایه آشنا هستم و می‌توانم در حوزه ابعاد بالاتر و واقعیت مولتی دایمنشنال بیاندیشم. فردی که با فیزیک آشنا نباشد، صعود به ابعاد بالاتر را در بافت روحانی ودیک «هفت آسمان و هفت دوزخ» تفسیر می‌کند. این تفسیر با نگاه چند لایه و چند وجهی به ابعاد فضازمان تطابق دارد. بنابراین تصور و تجسم بیولوژی و زیست ابعاد دیگر یا ابعاد بالاتر ساده است. و هنگامی که از این نقطه نظر به مورجلون ها نگاه می‌کنم، بنظر می‌رسد موجوداتی در ابعاد بالاتر تلاش دارند از انسانها سوءاستفاده و بهره برداری کنند تا گونه خودشان را تولید کنند.

 

‼️ این موجودات آنقدر بیوفوتون از پیشانی استخراج می‌کنند که به یک بعد موازی «صعود» کنند. و سپس نامرئی می‌شوند. اما هنوز درون بدن حضور دارند. این علم محض است. این چیزی است که در لابراتوار متوجه شدیم…

 

 برای توضیح این مسأله باید از دیدگاه چند بعدی و ابعاد لایه لایه به آن بنگرید. اما این مسأله به اسطوره شناسی هم ارتباط پیدا می‌کند. موجودی نامرئی که درون بدن می‌خزد، و سعی دارد به سیستم انرژی شما دسترسی پیدا کند. این خیلی شبیه است به آنچه دیمون (اهریمن، شیطان) یا آرکان می‌نامیم. اگر به توصیفاتی که از ۲۵۰۰ سال پیش درباره آرکان ها وجود دارد بنگرید، توصیف بیولوژی آنها با آنچه این قربانی مورجلون ها تصویر کرده است یکسان است! آنها به شکل عنکبوتهایی با صورت انسان وصف شده اند. و در واقع دو گونه متفاوت وجود دارد که خویشاوندان نزدیک هستند اما تفاوت دارند. و همچنین گفته شده که آنها انگل های نور هستند. تمام سنت جادوی سیاه بر اساس این موجود است. جادوگران سیاه با این آرکانها ارتباط برقرار می‌کنند. و اگر دسترسی سیستم نوری فیزیکی را به آرکان بدهید، و اجازه دهید از بیوفوتون های شما تغذیه کنند، و از نیروی حیاتی شما تغذیه کنند، در ازای آن به شما قدرت می‌دهند. قدرت و سلطه بر انسانهای دیگر. مناسک جادوی سیاه همیشه برای همین موضوع برگزار می‌شوند.

 

حالا داریم تصویر بزرگ را بهتر می‌بینیم. 

 

و اگر به موجودیت های سیاسی که احتمالا مسئول ایجاد مورجلون ها هستند نگاه کنیم، خانواده بوش در ایالات متحده را می‌بینیم. آنها همگی اعضای جامعه «جمجمه و استخوان» هستند. یعنی جادوی سیاه! اگر به ارتباطات درونی این افراد نگاه کنید، به موضوع بعدی می‌رسیم که درباره بلک گو (ماده چسبناک سیاه) است. یک خزانه بزرگ ماده سیاه وجود دارد. در پاراگوئه. یک روستا در مجاورت این خزانه است که خانواده بوش در آنجا ملک و ویلا دارند. یکی از دوستان من برای بدست آوردن نمونه از این ماده سیاه به پاراگوئه رفت و متوجه شد که آنجلا مرکل هم در همان همسایگی ملک دارد! و کاربرد این ماده سیاه چسبناک مربوط است به ارتباط گرفتن با اهریمنان. چراکه در سنت جادوی سیاه از این ماده برای ارتباط گرفتن با شیاطین استفاده می‌شود. بنابراین ردپای این موضوع در حوزه های مختلف سیاسی، علمی و اسطوره شناختی وجود دارد. 

 

 

 

با تشکر از سایت اتحاد نور

https://www.etehadenoor.com